درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 728
بازدید کل : 87775
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

پرنده عشق
عشق به وطن






سه شنبه 26 دی 1391برچسب:مرگ من روزي فرا خواهد رسيد در بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبار آلود دور يا خزاني خالي از فرياد شور مرگ من روزي فراخواهد رسيد روزي از اين تلخ وشرين روزها روز پوچي همچون روزان دگر سايه اي از امروز ها ديروز ها ديدگانم هم چون دالان هاي تار گونه هايم همچو مرمر هاي سرد ناگهان خوابي مرا خواهد ربود من تهي خواهم شد ازفرياد ودرد مي خزد ارام روي دفترم دست هاي فارغ از افسون شعر ياد مي ارم در دستان من روزگاري شعله ميزد خون شعر خاک مي خواند مرا هردم به خويش مي رسند از ره که در خاکم نهند آه شايد عاشقانم نيمه شب گل به روي گور غمناکم نهند بعد من ناگه به يک سو ميروند پرده هاي تيره دنياي من چشمهاي ناشناسي ميخزند روي کاغذها ودفترهايمن در اتاق کوچکم پامينهد بعد من با ياد من بيگانه اي در بر آينه مي ماند بجاي تار مويي نقش دستي شانه اي مي رهم از خويش مي مانم ز خويش هر چه بر جا مانده ويرانمي شود روح من چون بادبان قايقي در افق ها دور وپنهان مي شود مي شتابد از پي هم بي شکيب روزها و هفته ها و ماه ها چشم تو در انتظار نامه اي خيره مي ماند به چشم راه ها ليک ديگر پيکر سرد مرا مي فشارد خاک دامن گير خاک بي تو دور از ضربه هايقلب تو قلب من مي پوسد انجا زير خاک بعدها نام مرا باران وباد نرم مي شويند از رخسار سنگ گور من گمنام مي ماندبجاي فارغ از افسانه هاي نام ننگ, :: 6:55 ::  نويسنده : خالدجدگال