درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 724
بازدید کل : 87771
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

پرنده عشق
عشق به وطن




 

میخوام نظر همتونو درمورد این عکس بدونم حتی اگه یک کلمه باشه...

چرا آدم ها واقعی بودمان را دوست ندارند؟



چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 13:10 ::  نويسنده : خالدجدگال


سه شنبه 26 دی 1391برچسب:مرگ من روزي فرا خواهد رسيد در بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبار آلود دور يا خزاني خالي از فرياد شور مرگ من روزي فراخواهد رسيد روزي از اين تلخ وشرين روزها روز پوچي همچون روزان دگر سايه اي از امروز ها ديروز ها ديدگانم هم چون دالان هاي تار گونه هايم همچو مرمر هاي سرد ناگهان خوابي مرا خواهد ربود من تهي خواهم شد ازفرياد ودرد مي خزد ارام روي دفترم دست هاي فارغ از افسون شعر ياد مي ارم در دستان من روزگاري شعله ميزد خون شعر خاک مي خواند مرا هردم به خويش مي رسند از ره که در خاکم نهند آه شايد عاشقانم نيمه شب گل به روي گور غمناکم نهند بعد من ناگه به يک سو ميروند پرده هاي تيره دنياي من چشمهاي ناشناسي ميخزند روي کاغذها ودفترهايمن در اتاق کوچکم پامينهد بعد من با ياد من بيگانه اي در بر آينه مي ماند بجاي تار مويي نقش دستي شانه اي مي رهم از خويش مي مانم ز خويش هر چه بر جا مانده ويرانمي شود روح من چون بادبان قايقي در افق ها دور وپنهان مي شود مي شتابد از پي هم بي شکيب روزها و هفته ها و ماه ها چشم تو در انتظار نامه اي خيره مي ماند به چشم راه ها ليک ديگر پيکر سرد مرا مي فشارد خاک دامن گير خاک بي تو دور از ضربه هايقلب تو قلب من مي پوسد انجا زير خاک بعدها نام مرا باران وباد نرم مي شويند از رخسار سنگ گور من گمنام مي ماندبجاي فارغ از افسانه هاي نام ننگ, :: 6:55 ::  نويسنده : خالدجدگال
یکی از اهلی بومی چابهار در ساحل قدم میزد و مدام خم میشود و چیزی را از زمین بر می داشت وبه درون دریا پرتاب می کرد. وقتی که به نزدیکش رسیدیم متوجه شدیم که اوهر بار خم شدن یکی از ستاره های دریائی را که با امواج به ساحل رانده شده اند،از روی زمین برداشته وبه طرف دریا پرتاب می کند. کمی از کارش متحیر و سردرگم شدیم،پرسیدیم:”می بخشیدآقا،شما اینجا مشغول چه کاری هستین؟” پاسخ داد:”دارم ستاره های دریائی را دوباره به دریا بر می گردانم،می بینیدکه امواج در این وقت ساحل خیلی ارام هستند و همین امر باعث رانده شدنشان به سمت ساحل میشه،اگر من این ستاره ها رو بدریا برنگردونم،همشون بخاطر کمبود اکسیژن تلف میشن” یکی از دوستانمان به تعجب گفت:”اما هزاران ستاره دریائی در اینجا وجود دارند که الان وضعشون به همین منواله،ومسلمأ شما وقتش را پیدا نمی کنین که همشون رو برگردونین،تازه صدها ساحل دیگه هم در این کشوروجود داره که داره همین اتفاق درشون میفته!”بعدش ادامه داد:” فکر نمی کنین این کار شما فرقی به حال این موجودات نداره؟”مرد بومی چابهاری لبخند زنان در حالی که خم شده بودیکی دیگه از ستاره ها رو برمی داشت و اونو به سمت دریا پرتاب می کردپاسخ داد:”قطعا به حال این یکی که فرق می کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنه!”

چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:عشق, :: 21:14 ::  نويسنده : خالدجدگال
می نویسم یادگاری تا بماند روزگاری گر من نباشم روزگاری تا بماند یادگاری

یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:عشق, :: 12:50 ::  نويسنده : خالدجدگال
گروه یکم: این گروه کسانی هستندکه در حالی از قبرها بلند می شوندکه فاقد دست و پا هستندبه صورت دست وپا بریده از قبرهای خود بیرون می ایند حضرت معاذرضی الله عنه عرض کردند: یارسول الله صلی الله علیه وسلم گناه این افراد چیست؟ پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند:این افراد کسانی هستند که همسایگان خویش را اذیت می کردند. گروه دوم: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم درباره جماعت دوم از گناهکاران می فرمایند: این جماعت در حالی از قبرها بلند میشوند که صورتی همانند خوک دارند. حضرت معاذرضی الله عنه سوال کردند یارسول الله صلی الله علیه و سلم گناه این گروه چیست؟ پیامبرصلی الله علیه وسلم فرموند: در نمازغفلت و سستی می کردند. گروه سوم: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: گروه سوم در حالی از قبرها بیرون می ایند شکم انهاهمانند کوهان بوده و پر از مار و کژدم می باشد. حضرت معاذ رضی الله عنه فرمودند: یارسول الله صلی الله علیه و سلم گناه این گروه چیست؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: اینها کسانی بودند که زکات اموال خویش را نمی دادند. گروه چهارم: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند:گروه چهارم در حالی از قبرها بلند می شوند که از دهانشان خون جاری است!(پناه برخدا) حضرت معاذ بن جبل رضی الله عنه عرض کردند:یارسول الله صلی الله علیه وسلم گناه این گروه چیست؟ پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: این گروه مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیح دادند. گروه پنجم: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند:گروه پنجم در حالی از قبرها بلند می شوند که جسم و تن انان باد کرده وپوسیده است.به طوری که بوی متعفن انها از سایرمردگان بیشتر است. حضرت معاذ رضی الله عنه فرمودند:گناه انها چیست؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:این گروه در خفا و پنهانی گناه می کردند و ازخداوند متعال که در حال ناظر و بینا و شنوا بر اعمال ماست،نمی ترسیدند. گروه ششم: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند:ششمین گروه در حالی از قبرها بلند می شوندکه گردنشان قطع شده است. حضرت معاذ رضی الله عنه فرموند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم به سبب چه چیزی گردن انها قطع شده است؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: انان کسانی بودند که شهادت دروغ می دادند. گروه هفتم: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند:هفتمین گروه در حالی از قبرها بلند می شوندکه فاقد زبان هستند و از دهانشان خون و چرک جاری است. حضرت معاذ رضی الله عنه فرمودند: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم اینها چه کسانی هستند؟ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: این گرون کسانی هستندکه کتمان شهادت می کنندو عمدأ گواهی نمی دهند.یعنی اگر شخصی درباره کسی دیگرحقیقت را می داندوبیم ان را دارکه جان و مالش در خطر باشدو او را تهدید می کنندواین شخص شهادت حق را نمی دهدو بدین وسیله فرد بی گناه مجرم شناخته می شود. گروه هشتم: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند:هشتمین گروه در حالی از قبرها بلند می شوند که کور هستند. حضرت معاذ رضی الله عنه پرسیدند: یارسول الله صلی الله علیه وسلم این افراد چه کسانی هستند؟ پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند: این گروه زناکارانی بودند که بدون توبه وفات کردند. گروه نهم: پیامبرصلی الله علیه وسلم در این باره می فرمایند:گروه نهم در حالی از قبرها بلند می شوند که چهره هایشان سیاه وچشمها وشکمهایشان پر از اتش است. حضرت معاذ رضی الله عنه پرسیدند: یارسول الله صلی الله علیه وسلم گناه اینها چیست؟ ان حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: اینان کسانی هستند که مال یتیمان را به ناحق می خوردند. گروه دهم: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:گرون دهم در حالی از قبرها بلند می شوند که جسمشان گرفتاربیماری برص وجذام شده است. حضرت معاذ رضی الله عنه پرسید: یارسول الله صلی الله علیه وسلم گناه اینان چیست؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: این گروه نافرمانی پدر و مادر رامی کردند و انها را ازار و اذیت می رساندند. گروه یازدهم: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید:گروه یازدهم در حالی از قبرها بلند می شوند که نابینا هستند و دندانهای انها مثل شاخ فیل ولبهای انها بر سینه هایشان اویزان است واز شکم انها کثافت بیرون می اید. حضرت معاذرضی الله عنه پرسیدند: یارسول الله صلی الله علیه وسلم اینها چه کسانی هستند؟ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: کسانی که شراب می نوشیدند. هر موقع که نام مبارک نبی خدا رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را شنیدید بر روح مبارکش درود شریف بفرستید بر محمد وال محمد صلوات

شنبه 15 مهر 1391برچسب:عشق, :: 19:40 ::  نويسنده : خالدجدگال
حضرت حسن بصری رحمة الله می فرمایند:حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در موردحق همسایگی می فرمایند: 1ـ اگراز شما قرض خواست،جواب ردبه او ندهید. -2اگر تورا برای کاری صدا زد،حتمأجوابش را بدهید. -3اگر بیمارشد،حتمأ به عیادتش بروید. -4اگر از شما کمک خواست،کمکش کنید. -5اگر غم و ناراحتی به او رسید،حتمأ از او دلجویی کنید. -6اگر شاد وخوشحال شد،به او تبریک بگویید. -7اگر وفات کرد،در تشیع جنازه اش شرکت کنید. -8اگر به جایی مسافرت کرد،از اهل و عیال و خانه و خانواده اش حفاظت کنید. -9دیوار خانه خود را به قدری بلند سازید تا هوای ازاد به همسایه شما نرسد مگر بعد از اجازه او.

جمعه 14 مهر 1391برچسب:عشق, :: 20:12 ::  نويسنده : خالدجدگال
بسیج مدرسه عشق،مکتب شاهدان وشهیدان گمنامی است که پیروانش برگلدسته های رفیع ان اذان شهادت و رشادت سر ده اند خالد جدگال

جمعه 14 مهر 1391برچسب:عشق, :: 8:54 ::  نويسنده : خالدجدگال
سلمان فارسی یکی از ان مردان مومن و مبارزی است که از دوران نوجوانی همواره تشنه حقیقت وبه دنبال گوهر هدایت بود تا به ساحل سعادت و رستگاری برسد.

جمعه 14 مهر 1391برچسب:عشق, :: 8:25 ::  نويسنده : خالدجدگال
یک بارکودک مرد صالحی وفات می کند.بعد از مراسم تدفین و خاکسپاری در خواب می بیند که موهای سرش سفید شده است،پدرمی گوید:پسرم!تورا در حالت کودکی دفن کرده ام،اکنون چگونه اکنون پیر شده ای؟ بچه جواب داد:در جوارقبرمن شخص شرابحوری دفن شده است.به خاطر عذاب وی هر بچه ای پیر و موی سر وی سفید می شود.

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:عشق, :: 21:35 ::  نويسنده : خالدجدگال
خداوند متعال مال زیادی به قارون عطا کرده بود. بطوری که هفتادهزار نفرکلیدهای خزانه وی را حمل می کردند.اوپسر عموی حضرت موسی علیه السلام بود،وقتی که از دادن زکات خودداری کردبه همراه خانه و خزانه اش در زمین فرو رفت وقران مجید تا روز قیامت این واقعه را برای افرادی که زکات مالشان را اداء نمی کنند،درس عبرتی قرار داده است

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:عشق, :: 20:36 ::  نويسنده : خالدجدگال
حضرت پیامبرصلی الله علیه وسلم فرمودند:خداوند متعال می فرمایند:هرکس با یکی از دوستان من دشمنی کند من او را به جنگ فرا می خوانم

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:عشق, :: 20:26 ::  نويسنده : خالدجدگال
تا تو ای بهار تازه امدی سروهای سرفراز امدند مثل رودخانه های پرخروش عاشقان به پیشواز امدند

پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:عشق, :: 19:29 ::  نويسنده : خالدجدگال
این اب های گرم با ساحل جنوب این افتاب داغ با مردمان خوب این جا خلیج فارس چون قلب میهن است نامش همیشگی در سینه ی من است

سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 19:34 ::  نويسنده : خالدجدگال
عشق یعنی انتظاروانتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختنعشق یعنی چون محمد پا به راه عشق یعنی همچو یوسف قعرچاه عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی مستی ودیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن عشق یعنی سوزنی آه شبان عشق یعنی معنی رنگین کمان عشق یعنی شاعری دل سوخته عشق یعنی آتشی افروخته عشق یعنی با گلی گفتن سخن عشق یعنی خون لاله بر چمن عشق یعنی شعله بر خرمن زدن عشق یعنی رسم دل بر هم زدن عشق یعنی بیستون کندن به دست عشق یعنی زاهد اما بت پرست عشق یعنی یک شقایق غرق خون عشق یعنی درد و محنت در درون عشق یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود

شنبه 21 بهمن 1387برچسب:عشق,,,, :: 20:31 ::  نويسنده : خالدجدگال
عشقم برای تو ، احساسم برای تو ، زندگی ام برای تو ، من هیچ نمیخواهم! با قلب و احساس من بازی کن ، این قلب سرگرمی تو.... تو شاد باش ، من میسوزم ، تو بی خیال باش ، من میسازم.... در راه عشق تو مثل آتش سوختم و اینک نیز تنها خاکسترم بر جا ماندهاست.... خاکستری که تنها با باد محبت و عشق تو دوباره شعله ور خواهد شد.... در راه عشق تو چه سختی هایی کشیدم ، چه شکنجه هایی دیدم ،چه غم و غصه هایی چشیدم ، و چه اشکهایی که نگو برای تو ریختم ، غرورم راشکستم و از همه گناههایت گذشتم ، همه اینها فدای آن قلب بی وفای تو.... از آن سو تو از عشق سرد شدی ، از این سو من در عشق تو میسوختم از آن سو تو بیخیال این دل عاشق من بودی ، از این سو من لحظه به لحظه به یاد تو و دلتنگ تو بودم ......... این دل من برای توست هر چه میخواهی آن را بشکن ، بشکن تا من نیز همچنان بسوزم ... سوختن در اتش عشق تو به من گرمای یک زندگی پر از امید را میدهد.... تو در آن سو در آسمان به ستاره هایی که چشمک میزنند نگاه کن من نیزدر این سو با حسرت به تو نگاه می اندازم و در حسرت آن

شنبه 21 بهمن 1387برچسب:تقدیم به عشقم, :: 17:44 ::  نويسنده : خالدجدگال

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 10 صفحه بعد