درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 55
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 309
بازدید کل : 88077
تعداد مطالب : 199
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

پرنده عشق
عشق به وطن




راز عشقـــــــ روزی پسری عاشق دختری شد .... پسر شبانه روز به فکر دختر بود و بزرگترین آرزویش این بود که تا پایان عمر با آن دختر زندگی کند.. روزی علاقه اش را به آن دختر ابراز کرد و با پذیرش دختر آنها تصمیم به ازدواج گرفتند . اما پدر و مادر آنها به ازدواج آنها راضی نبودند دلیلشم سن کم هر دو انها بود چون هر دو 20 ساله بودند. پدر پسر به او گفت : پسرم تصمیمه تو از روی هوس و ارضای جنسیه توست تو هنوز بچه ای . پسر با عصبانیت پاسخ داد : به خالق عشق قسم من به تنها چیزی فکر نکردم همین موضوع هوس است ... نمی گم موضوع غریضه جنسی بد است بلکه اونم جزوی از عشق است اما نه تمام عشق .... پدر باور کن حتی من اگر دختر بودم عاشق همین دختر می شدم حتی الان اگر از مردی ساقطم کنی باز هم تنها آرزوم سپری کردن روزهام در کنار آن دختر هست . چرا شما همه چیز رو قاطی هم می کنید مگه ما عشق مادر به فرزند نداریم حتما که داریم اینکه نیاز به اثبات ندارد عشق ما هم همینگونه است. من از روی هوس عاشق نشدم به راستی نمیدونم از روی چی عاشق شدم این راز بین دله من و خدای من است و من چیزی از آن نمی دانم .....

یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:رازعشق, :: 21:22 ::  نويسنده : خالدجدگال

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد